چلسی ...... Chelsea ...... C}{31534 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
می روم تا که شاید شوم آزاد می روم چون باد از این سرای غم تا زنم فریاد تا شوم آزاد مثل پروانه کنم پرواز من اسیرم مثل دریا در گره ی باد من اسیر دل دنیام می روم تا که شاید شوم آزاد سایه ی دیو است بر من ان هوس بود و ندانستم می روم تا که شاید شوم آزاد تا که شاید غم دنیا رهایم کرد آزادم کرد من اسیرش بودم ما خدا هم بود ندیدم راه او را گم شدم در باد می روم تا که شاید شوم آزاد [ چهارشنبه 86/11/10 ] [ 1:28 عصر ] [ habit ]
[ نظرات () ]
وسوسه(1) من از آن جام نوشیدم خدایا که ان جام محبّت بود من از آن عشق بوئیدم خدایا که غافل گشت عقلم از این راه بر خودم رها کردی خدایا که این است آخر کارم هزاران بار برگشتم ولی عشق هوس بود و ندانستم خدایا بیابم ، تا بیابم آتشم را کنم خاموش از قعر درونم شوم آزاد دام هوس ها زنم فریاد در بامت خدایا وسوسه(2) یک لحظه نگاهش کردم اما تمام عالمم تارو سیاه شد ندانستم چه کردم با خود اما هوس بود و نداستم خدایا به صبح و شام قسم دادم تورا من که از من برگذر ای بار الهی من از این امتحان بیرون نیایم مگر با یاریت ای بار الهی به خود گفتم به قرآنش رجوع کن که می گوید جواب پاسخت را در آن لحظه شکست آن بغض لعنت که آزادم ، آزادم از این پس [ چهارشنبه 86/11/10 ] [ 1:28 عصر ] [ habit ]
[ نظرات () ]
غریب من غریبم در کربلا غریبی آن بود فرزند و مادر حسین فرزند و مادر بود زهرا عزا داری کنم من بر حسینم که شای حجت آید در عزا ها که شاید کم شود غم در دل او که آید حجت ما ، حجت ما [ چهارشنبه 86/11/10 ] [ 1:28 عصر ] [ habit ]
[ نظرات () ]
بار الهی تو مرا باز ببخش در اتاقم بودم روی دیوار نگاهی کردم ناگهان نام خدا را دیدم حسّی از عمق وجودم برخاست حسّی از اول و آخر و کریم حسّی از واجد و واحد و رحیم حسّی از قادر و ظاهر و عظیم بار دیگر رویم افتاد به در عکسی از بیت الحرامش را عکسی از نور و شکوهش را با خودم گفتم خدایا ببخش من که در بندگیم هیچ نبود تو مرا باز ببخش بار الهی تو مرا باز ببخش پائیز عجب فصلیست پائیز دوباره می آید سرمایش دوباره می آید بادهایش دوباره می آید غم هایش دوباره می آید پائیز پر از غم است پر از درد است ولی زیباست پر از زردی و پژمردی پر از مشق های نا نوشته در گره ی باد پر از عشق پر از معنا پائیز عجب فصلیست پائیز یادگار مرگ است پر از خاطره ی تلخ است پائیز نشانه ی درد است برای من [ چهارشنبه 86/11/10 ] [ 1:27 عصر ] [ habit ]
[ نظرات () ]
می توان ........... می توان در یک قفس راه عاشق را روی می توان قطره شوی در موج آب ساده ی ساده به اوج روی می توان همچون ستاره نور را هدیه دهی می توان بر روی یک سجّاده هم دور کعبه گردی و لبیک را سر دهی می توان با یک نگاه دوستی موج دریا را آرامش دهی [ چهارشنبه 86/11/10 ] [ 1:26 عصر ] [ habit ]
[ نظرات () ]
چرا تو نیایی در انتظار تو می میریم . چرا تو نیایی؟ به امّید نگاهت می میریم . چرا تو نیایی؟ بیا و دل ما را از غم و درد به امّید عدالت شاد گردان بیا و آسمان تیره ی شب در این آشوب قلب ها پاک گردان همه در انتظار یک ندایند که دشمن از صدایش بیم دارد بیا و آن ندای انتظار را به امّید شهید ازاد گردان من چه کردم با خود لب ساحل بودم موج دریا آمد قلب و دردم شست و با خود برد موج دیگر آمد اینبار ، مرا با خود برد برد به اعماق درونش من در گناه خود شدم قرق ولی یادم نبود من چه کردم با خود ناگهان عمق دهانش وا شد دریا هم مرا راند از خود من چه کردم با خود [ چهارشنبه 86/11/10 ] [ 1:26 عصر ] [ habit ]
[ نظرات () ]
ای آسمان ببار ای آسمان ببار ای آسمان ببار تا آتش قلبم بمیرد ای آسمان ببار تا سیل جانم را بگیرد ای آسمان ببار تا من بمیرم ای آسمان ببار تا در آغوشت من بگیرم ای آسمان ببار تا من نگاهش را نبینم ای آسمان ببار تا حسرتم را دشمنان بازی نگیرن ای آسمان من خسته ام بر تو تکیه کرده ام تو مرا از خود مران ای آسمان ببار تا آتش قلبم بمیرد [ چهارشنبه 86/11/10 ] [ 1:25 عصر ] [ habit ]
[ نظرات () ]
|
جدول لیگ برتر
|
ّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّ__________________________
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |